در باب خطری که ما را تهدید می کند

در باب خطری که ما را تهدید می کند به گزارش آبی طرح، در آذرماه ۱۴۰۲ به صورت رسمی اعلام گردید که بیشتر از ۹۸ درصد مردم کشور باسوادند. البته این که معنای سواد چیست، باسواد کیست و مدارس و دانشگاهها چقدر در باسواد کردن مردم و دستیابی به مأموریت های از پیش تعیین شده موفق هستند، مبحث این جستار نیست. مدافعان نظام دانشگاهی می توانند به نوابغی که از همین سیستم آموزشی سربرآورده اند استناد کنند؛ مخالفان هم به انبوه کم مایگانی که با درجات عالی فارغ التحصیل شده اند.


موافقان می توانند از برخی پژوهش های دقیق و خلاقانه بگویند و مخالفان، به گزارشهایی اشاره کنند که مدام از تخلفات پژوهشی منتشر می شود. این همه آسمان ریسمان بافی، برای بیان نکته ای است، وگرنه سلیس تر و بهتر از این حرف ها را خیلی ها زده اند و می زنند.
همه ساله بخشی از از بودجه‌ی پژوهشی کشور صرف انجام تحقیقات در ارتباط با اصلاح، تحول و بهبود نظام آموزشی می شود تا مشخص شود مدارس و دانشگاه ها چگونه باید عمل کنند. یک جستجوی ساده کافیست تا دریابیم نتایج این طرح ها و پژوهش ها، صدی نود شبیه هم اند. مُشتی حرف تکراری و مشحون از کلی گویی های انتزاعی و بی فایده. سال هاست این روند تکرار می شود، اما دریغ از ذره ای تغییر. آیا خروج از این دور باطل امکانپذیر است؟ چگونه؟ در پاسخ به این سؤال، عده ای خواهند گفت به برگزاری همایشهای ملی و بین المللی نیاز است، عده ای خواهند گفت به برگزاری جلسه و ملاقات حضوری با وزیر و مسؤلان رده بالا نیاز است (و در حاشیه ی آن، عکس گرفتن و تقدیم عریضه و درخواست پُست) و عده ای خواهند اظهار داشت که به طرحهای پژوهشی ملی و کلان نیاز است (دسته‌ی آخر فورا دست به کار می شوند، پروپوزال مفصلی برای رفع این معضل می نویسند و برآورد هزینه می کنند، هرچه بیشتر بهتر). من اما پاسخ این پرسش را خیلی اتفاقی پیدا کردم، آن هم در جایی که تصورش را نمی کردم، در مقاله ای متعلق به بوق سال پیش! آن چه در ادامه می آید، بخشی از همین مقاله است که یکی از پیشینیان خردمند و دوراندیش ما (عباس اقبال آشتیانی) در سال ۱۳۲۴ در مجله یادگار در ارتباط با وضع آموزش همین سرزمین نوشته و به باور من، هنوز تازه است و حرف برای گفتن دارد. یقین دارم هرچه بیشتر بودجه بپاشیم و هرچه بیشتر خودمان را با نوشتن بیانیه‌ی مأموریت، تحلیل SWOT، ارزیابی استراتژیک، ترسیم نقشه‌ی راه و پژوهش های تکراری و جلسات بی فایده سر کار بگذاریم، به چیزی فراتر از آن چه این مرد روشن ضمیر در ۷۹ سال پیش نوشت نخواهیم رسید.
خطر بزرگی که آینده‌ی ما را تهدید می کند
«... مدتی است که وزارت فرهنگ دست به کار اجرای قانون تعلیمات الزامی زده و ظاهراً قصد و غرض اولیای آن وزارت خانه اینست که به سرعت برق و در مدتی قلیل، اگر تمام بی سوادان را ممکن نشود، قسمت اعظم ایشان را باسواد کنند و بی سوادی را که فی الواقع ننگ بزرگی است، بزودی از این مملکت برانند. البته عامه باید باسواد شوند و قدرت خواندن و نوشتن در ایشان به وجود آید و هرچه سریعتر این کار صورت گیرد، بهتر و به صلاح حقیقی کشور مقرون تر است. اما به عقیده‌ی ما، این روشی که امروز اختیار شده، روش پُر عاقلانه و امیدوارکننده نیست و جنبه‌ی تبلیغاتی آن بر فوایدی که باید از آن به دست آید، غلبه‌ی کلی دارد».
فرض کنید که براثر جدّ و جهد و کفایت این مأمورین، تمام مردم این مملکت، الفباخوان و باسواد شدند، مگر هر الفباخوانی می تواند به درد مملکت برسد و صاحب آن هنر و لیاقت و ایمانی بشود که برای خدمت به مصالح عالی کشور ضروری است. کمیّت، باآنکه فریبنده و پیش کسانیکه عقلشان به چشمشان است قدر و قیمتی دارد، لیکن نمی تواند مردم بصیر دوراندیش را گمراه کند و در مقابل کیفیت، قابل اعتنا به شما آید. هزاران هزار عوامِ الفباخوان را انگشت تدبیرِ یک نفر عالم و فاضل خبیر، به هر طرف که بخواهد می راند. مکرر گفته ایم و بازهم می گوییم که خطر عظیمی که آینده‌ی ایران را جدّاً تهدید می کند، بی سواد بودن عامه‌ی مردم نیست، بلکه بی مایگی و بی ایمانی همان کسانی است که از مدارس عالیه‌ی ما بیرون می آیند و ما بایستی به ایشان در مقابل ملل دیگر ببالیم و آنان را نماینده‌ی فضل و کمال و هوش و استعداد ایرانی معرفی نماییم. هندوستان ازجهت عدد باسواد و الفباخوان، امروز هزار مرحله از ما جلوتر است، اما اگر کسی امروز در عالم، هندوستان را در مقام علم و ادب صاحب حیثیتی می داند، براثر نام نامیِ شاعر حکیم، رابیندرانات تاگور و مجاهد باایمان، ماهاتما گاندی و چند تن دیگر نظیر آنان است که در دنیا نیز، مانند آنان کمتر دیده می شود، والّا برای سیصدمیلیون الفباخوان هندی، کسی تره هم خرد نمی کند.
باید قبل از هر کاری، تعلیمات عالیه را در ایران از حال انحطاط عجیبی که در این بیست سال به آن گرفتار شده نجات داد و دانشگاه را از این صورت کاریکاتوری که به آن داده اند بیرون آورد. امروز منتهای آرزوی شاگرد یک دانشکده اینست که به هر نحو و به صورتی که شده، از آنجا به تحصیل درجه‌ی لیسانس یا دکتری نائل و آید و برای قبول نوکری در یکی از ادارات دولتی -یعنی نوکری زیر دست همان عناصر جاهل و فاسدی که تمامی خرابی مملکت ما از آنهاست- به عجله به آنجا بشتابد و چون می خواهد زود زود ارتقا رتبه حاصل کند، تن به قبول هر عمل پست یا حکم ناروا دردهد و پس از مدتی، برجای رئیس سابق خود بنشیند با همان سیره‌ی ناپسند او را تعقیب کند.
چون آخر کار هم زمام امور مملکت در دست این طبقه است، آن عامی بیچاره، اگر هم باسواد شود، باز خر باربر این آقایان و محکوم حکم همان دستگاه فاسد سابق است و سواد او، کوچک ترین تأثیری در اصلاح حال زار او نخواهد داشت. باید دانشگاهی درست کرد که به دست مردم فاضل دلسوز و مدیران وطن پرست و بابصیرت اداره شود تا شاگردان آنجا هم، باایمان و منیعالطبع و وطن پرست بار آیند و چون به این صفات حمیده پرورده شدند، اگر حتی از گرسنگی بمیرند، زیر بار نوکری روسای فاسد نالایق نخواهند رفت، بلکه با فداکاری و ازخودگذشتگی تمام که زاده‌ی تعلیم و تربیت صحیح است با بی لیاقتی و فساد مبارزه خواهند کرد و ریشه‌ی ریا و دزدی و وطن فروشی را از بیخ و بن برخواهند کند و حتی به فرض مؤثر بودن و مفید افتادن اجرای تعلیمات اجباری، مشکل اصلی را جهل و بی مایگی و بی ایمانی عمومی و فساد دستگاه هیأت حاکمه است ازبین نخواهد برد و تا تعلیمات عالیه با اساسی متین و عاقلانه، دور از هرگونه ظاهرسازی و حقه بازی و به دست مدیرانی که خود تعلیم وافی و شافی یافته و مردمی که از تمام بیشتر ایمان و وطن پرستی داشته باشند در این مملکت به صورت جدّی پشتیبانی نشود، امید هر نتیجه ای در راه نجات عمومی کشور بیهوده است.»

کیوان شعبانی مقدم، عضو هیأت علمی دانشگاه رازی

۵۷۵۷



منبع:

1403/08/08
10:14:31
5.0 / 5
203
تگهای خبر: آموزش , اصلاح , تحصیل , دستگاه
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۴ بعلاوه ۳
آبی طرح ، گرافیک و طراحی

آبی طرح

گرافیک و طراحی

abitarh.ir - حقوق مادی و معنوی سایت آبی طرح محفوظ است